معنی کلمات درس بازرگان و پسران
بازرگان: تاجر
بکوشید: سعی کرد
حوادث: رویدادها – حادثه ها
کسب: درآمد
گرد خود: دور خود
معمولا: بیشتر اوقات
مقام:مرتبه
اندوختن: جمع کردن، پس انداز کردن، ذخیره
خصلت: خوی، صفت، ویژگی
کاهلی: تنبلی
مقصد: جایی که قصد رفتن شده است
روی بگرداند: برگردد، پشیمان شود
اسباب: سبب، علت ها
مراقبت: نگهداری
غفلت ورزد: بی توجهی کند
تهیدست: فقیر
چارپایان: حیواناتی که دو دست و دو پا دارند
خشنود: راضی، خوشحال
فضیلت: نیکویی، برتری
گمنام: بی نام و نشان
فروغ: روشنایی، درخشش
نیکویی: خوبی، بسندیده بودن
نهان: مخفی
آراست: زینت داد، زیبا کرد، آرایش کرد
پروردن: پرورش، تربیت
معلوم: مشخص، معین
بهره گیرند: استفاده ببرند
بی شک: بی تردید، بی گمان
موذی: آزاردهنده، اذیت کننده
هلاک: نابود کردن، از بین بردن